در بخش اول این مقاله سرگذشت سالهای ابتدایی کارخانهی لگو و چگونگی تبدیل آن از یک کارگاه نجاری به یک اسباب بازی سازی را بررسی کردیم. حال در بخش دوم، قصد داریم تا به ماجرای چگونگی پدید آمدن اولین آجرهای لگو (Lego Bricks) و روند کنار گذاشته شدن محصولات چوبی این کمپانی بپردازیم.
اولین گامها برای تبدیل لگو به یک اسباب بازی ساختنی
پس از آنکه در سال ۱۹۴۷، ال کریستینسن (Ole Christiansen) اولین دستگاه تزریق پلاستیک خود را خرید، شروع به طراحی و تولید اسباب بازیهای جدید با دستی بازتر کرد. یکی از اولین محصولات او که با پلاستیک تولید شده بود، کامیونی بود که میشد قطعات آن را از یکدیگر جدا کرده و مجددا سرهم کرد. این کامیون به نوعی اولین محصول ساختنی کمپانی لگو به شمار میرود.
پسر بزرگ ال کریستینسن با نام گاتفرد کریستینسن (Godtfred Christiansen)، از اواسط دههی ۱۹۳۰ در کنار پدرش کار میکرد، به مرور استعداد خود را در طراحی اسباب بازی و بازاریابی آن اثبات کرد و نقشهای مهمی را در این کمپانی عهده دار شد. او و پدرش شدیدا به پلاستیک و تولید اسباب بازی از آن علاقه داشتند، اما با توجه به اینکه هنوز بیشتر مردم گمان میکردند که اسباب بازیهای پلاستیکی سمی بوده و نباید از آنها استفاده کرد، عمدهی تولیدات لگو همچنان اسباب بازیهای چوبی بود. در همان زمان، تاجری که دستگاه تزریق پلاستیک شرکت لگو را تامین کرده بود، نمونهای از یک اسباب بازی انگلیسی را به ال و گاتفرد نشان داد که موجب شد تا رویکرد نسبت به محصولات آتی کمپانی لگو به کلی تغییر کند و به چیزی که امروزه میشناسیم تبدیل شود.
یک انگلیسی باهوش
هیلاری پیج (Hilary Page)، ایده پرداز و طراح اسباب بازی پیشرو و خوش فکری بود که با چند نفر از شریکان خود، یک مغازهی اسباب بازی فروشی به نام کیدیکرفت (Kiddicraft) را در لندن میگرداند. در این مغازه علاوه بر اسباب بازیهایی که از شوروی وارد میشدند، اسباب بازیهای طراحی شده توسط هیلاری پیج نیز به فروش میرسیدند. پیج در طول سالهای دههی ۳۰ با تاکید بر بی ضرر بودن پلاستیک، آن را بهترین جایگزین برای چوب در صنعت اسباب بازی میدانست و از پیشگامان تولید اسباب بازی از پلاستیک بود.
با وجود اینکه پیج از سال ۱۹۳۷ اسباب بازیهایی را به وسیلهی دستگاه تزریق پلاستیک تحت برند Bri-Plax به فروش میرساند، اما نقطهی اوج طراحیهای او، مکعبهای متصل شوندهی ساختنی (Interlocking Building Cube) بود که در اواخر دههی ۳۰ آنها را در انگلستان تولید و ثبت اختراع کرد. این مکعبها بر روی خود شامل برآمدگیهای دایرهای شکل بودند که بخش پایینی توخالی مکعبهای دیگر قفل میشدند و امکان این که بتوان با آنها سازههای متنوعی به وجود آورد را فراهم میکرد. این قطعات در واقع اولین نمونهها از آجرهای لگویی که ما امروزه میشناسیم بودند.
هنگامی که این قطعات برای اولین بار به دست گاتفرد و ال رسید، بسیار توجه آنها را جلب کرد و تصمیم گرفتند تا نمونههایی مشابه آن را تولید کنند. آنها نام این محصول را آجرهای خود پیوند (Automatic Binding Bricks) گذاشتند. هرچند که این محصول در واقع کپی محصول طراحی شده توسط هیلاری پیج بود، اما او در مدت زندگی خود چندان به آن توجه نکرد و به گفتهی اعضای خانوادهی او، هیلاری پیج حتی از وجود چنین محصولی خبر نداشت. دو سال پس از مرگ پیج، در سال ۱۹۵۹ شرکت لگو مبلغ ۴۵ هزار پوند به ورثهی او پرداخت کرد، بنابراین پای این موضوع هرگز به دادگاه باز نشد. دیری نپایید این آجرها ثابت کردند ارزش چندین برابر این مبلغ را داشتند.
مدتی بعد، لگو متریال تولیدی آجرهای لگو را به سلولز استات تغییر داد، زیرا بافت آن یادآور بافت چوب بود و گمان میکردند که این امر سبب جذب بیشتر مخاطب اسباب بازیهای چوبی شود. این آجرها با وجود اینکه به خوبی روی یکدیگر سوار میشدند، جدا کردن آنها نیز چندان طاقت فرسا نبود. در سال ۱۹۵۳، نام آجرهای لگو برای اولین بار برای آنها انتخاب شد.
پلاستیک و دیگر هیچ
عمدهی جامعه، همچنان اسباب بازیهای چوبی و یا فلزی را به پلاستیک ترجیح میدادند و این امر سبب شد تا اسباب بازیهای بیرون آمده از لاینهای جدید فروش چندان موفقی نداشته باشند. گاتفرد که در آن زمان به نوعی مدیر اجرایی لگو بود، پس از مکالمات بسیار با خریداران خارجی و ارزیابی بازار، به این ایده دست یافت که برای بهبود فروش اسباب بازیها، باید به یک سیستم دست یافت، به نوعی که تعداد زیادی از اسباب بازیها، زیر مجموعهی یک سیستم و به نوعی از یک خانواده باشند تا خریدارانی که به یک محصول علاقه دارند، سایر محصولات هم خانوادهی آن را نیز تهیه کنند.
گاتفرد آجرهای لگویی را بهترین گزینه برای اجرای این برنامه دید و در سال ۱۹۵۵، لگو محصول نقشهی شهر (Town Plan) را روانهی بازار کرد. این محصول تماما با قطعات لگویی ساخته میشد و شامل ساختمانها و فضای یک محلهی شهری بود.
در سالهای بعدی به مرور آجرهای لگو تغییر کردند و محدودیتهای اتصال آنها به یکدیگر کم کم برداشته شد و امکان سوار کردن این آجرها به شیوههای متنوعتری روی یکدیگر فراهم شد. همچنین شرکت شروع به طراحی و تولید محصولاتی کرد که مشابه دیگری در بازار نداشتند، رویکردی که لگو را از شرکت در بازار رقابت بی نیاز کرد و این رویکرد همچنان توسط این کمپانی بزرگ حفظ شده. چندی بعد در سال ۱۹۵۸، ال کریستنسن در سن ۶۶ سالگی درگذشت و گاتفرد به جای او هدایت کمپانی را در دست گرفت.
در سال ۱۹۶۰، یکی از انبارهای اصلی لگو که شامل عمدهی محصولات چوبی بود، طی یک آتش سوزی، تقریبا به طور کامل از بین رفت. پس از این ماجرا، گاتفرد تصمیم گرفت که برای همیشه از تولید اسباب بازیهای چوبی دست بکشد، زیرا به نظر او پلاستیک دیگر آن قدر مورد پذیرش عموم افراد بود که بتوان تنها به بازار آن چشم دوخت. در نتیجهی این تصمیم، دو برادر او کمپانی را به طور کامل ترک کردند و تصمیم به تاسیس کارخانهی اسباب بازی سازی خود کردند که البته این کارخانه عمر چندانی نداشت و نتوانست موفقیتی برای آنها بدست آورد.
در بخش بعدی این مقاله، به بررسی عملکرد شرکت لگو طی سه دههی ۶۰، ۷۰ و ۸۰ و معرفی مجموعههای نمادینی که طی این سالها رخ داد میپردازیم.