چند سالی است که بازیهای یکبار مصرف به عنوان دستهای مهم از بردگیمها پذیرفته شدهاند و عموم بازیبازها با این دسته از بازیها آشنایی دارند. اما مسائل مختلفی از قبیل هزینهی بالای تهیهی بازی به نسبت یکبار مصرف بودن آن، در دسترس نبودن همیشگی عنوان مورد نظر و حتی نداشتن همبازی مناسب موجب شده تا بسیاری از بازیبازها از تجربهی این دسته از بازیها محروم بمانند. در این مقاله قصد داریم تا ضمن یک معرفی کوتاه از این گونه بازیها، به بررسی چند نکتهی مربوط به آنها بپردازیم و ببینیم که آیا تجربهی چنین بازیهایی همانقدر که از دور به نظر میرسد هیجان انگیز است یا نه.
معرفی کلی
در ابتدا باید اشاره کنم که برخی از بازیهای یکبار مصرف پس از یکبار بازی شدن کاملا بلا استفاده خواهند شد و به خاطر از بین رفتن برخی کارتها و اجزا بازی، دیگر قابل بازی نخواهند بود که به بازیهای “Legacy” معروفند. اما بسیاری از بازیهای یکبار مصرف، صرفا به خاطر خصلت داستانی و معمایی که دارند پس از آن که یک گروه آن را به اتمام برساند و معما و داستان بازی را کشف کند، دیگر برای آن گروه خاص قابل استفاده نیستند، اما بازیکنان دیگری که هنوز این بازی را تجربه نکردهاند میتوانند با استفاده از همان نسخه بازی را تجربه کنند.
بازیهای یکبار مصرف غیر لگاسی از گذشته وجود داشتهاند و به نوعی ریشهی آنها را میتوان در بازیهای نقش آفرینی کاغذ و قلمی، بازیهای Murder Mystery و کتابهای “Choose Your Adventure” جست. بازی Sherlock Holmes Consulting Detective یکی از عناوین کلاسیک در این دستهی بازیها است که در سال ۱۹۸۱ عرضه شد و همچنان نسخههای جدیدی از این مجموعه به بازار میآید. اما همزمان با رشد بازیهای رومیزی و بیش از همه طی ۱۰ سال اخیر تنوع این گونه بازیها بسیار زیاد شده و طراحان و تولید کنندگان میل بیشتری برای عرضهی این عنوانها پیدا کردهاند. به عنوان مثال بازی T.I.M.E. Stories در سال ۲۰۱۵، Detective: a Modern Crime Board Game و Chronicles of Crime در سال ۲۰۱۸ و چندین عنوان محبوب دیگر همگی طی ۵ سال اخیر به بازار عرضه شدهاند.
اما بازیهای لگاسی نسبتا پدیدهای نوظهور محسوب میشوند که اولین عنوان از این سبک بازی ریسک لگاسی بود و در سال ۲۰۱۱ عرضه شد. البته نقطهی اوج این سبک در سال ۲۰۱۵ و با رونمایی از Pandemic Legacy: Season 1 رقم خورد که با کسب نظرات مثبت منتقدین و مخاطبان توانست به رتبهی یک وبسایت بردگیم گیک دست یابد و برای سه سال این جایگاه را از آن خود کند. پس از آن نیز در سال ۲۰۱۷ یک لگاسی گیم دیگر به نام Gloomhaven به بازار عرضه شد و جایگاه نخست این وبسایت را از آن خود کرد. اما نکته اینجاست که آیا واقعا این بازیها آنقدر خوب هستند که تماما در رتبههای بالای رنکینگ قرار بگیرند؟ و یا اینکه عوامل دیگری در موفقیت چشمگیر آنها نقش داشتهاند؟میتوان گفت هم بله و هم نه.
یکبار مصرفها به سرعت جایگاه خود را در قفسهها پیدا میکنند
یکبار مصرف بودن بازی موجب میشود تا روند پیشرفت بازی و پایان بندی آن به صورت یک راز در بیاید و همین به خودی خود اشتیاق افراد را برای تجربهی این بازیها افزایش میدهد. جعبههای مهر و موم شده و کارتهایی که در زیر و روی آنها اخطارهایی مبنی بر اسپویل شدن میدهند حس کنجاوی هر کسی را تحریک میکند. یکی از نکات غیر قابل انکار هم که موجب شد تا بازیهای لگاسی تا این اندازه معروف شوند، همراه شدن آنها با عنوانهایی بود که پیش از آن بسیار شناخته شده بودند. به عنوان مثال بازی ریسک سالیان دراز مخاطبان بسیاری داشته و همین مخاطبان پر و پا قرص در فروش و مورد توجه قرار گرفتن اولین بازی لگاسی نقش مهمی داشتند.
پس از آن نیز بازی پندمیک که از سال ۲۰۰۸ به عنوان یکی از برترین فرنچایزهای بازیهای همکاری شناخته میشود، نسخهی لگاسی خود را معرفی کرد و با قرار گرفتن در رتبهی نخست سایت Board Game Geek باعث شد تا بسیاری از طراحان بازیهای رومیزی سراغ این سبک از بازیها بروند. با اوج گرفتن این ماجرا، شاهد ظهور عناوین جدیدی در سبک بازیهای لگاسی بودیم که به صورت مستقل از بازیهای مشهور سابق طراحی و تولید شدند. مورد توجه ترین آنها بازی Gloomhaven بود که توانست پس از نزدیک سه سال بازی Pandemic Legacy: Season 1 را از صدر رنکینگ پایین بکشد و جایگاه برترین بازی را به دست آورد.
نیمهی تاریک ماه
هرچند که بازی پدیدهای کاملا سلیقهای است، اما از برخی نکات نمیتوان چشم پوشی کرد. بازیهای یکبار مصرف عموما داستانی هستند و با پیش رفتن در روند بازی، داستان آنها نیز پیش میرود. در بعضی از بازیها نظیر Detective: a Modern Crime Board Game، شما با یک ماجرای کارآگاهی طرف هستید و تنها هدف شما کشف معمای یک جنایت است و فقط با رفتن به مکانهای مختلف، بررسی شواهد و صحبت با شاهدان و متهمان طرف هستید. بازیهای دیگری نیز هستند که در آنها شما در کنار داستان تعامل نسبتا بیشتری با محیط دارید و هر از گاهی در آنها باید با دشمنانی مبارزه کرده و یا از جایی چیزی بدزدید.
بعضی اوقات نیز شما با یک بازی کامل از نظر گیم پلی طرف هستید که صرفا در کنار آنها یک خط داستانی نیز روایت میشود. اما با وجود اینکه داستان معمولا عضو ثابت این بازیها است، برخی اوقات بسیار کم عمق و کلیشهای میباشد و گاهی اصلا با گیم پلی و پیشرفت بازی همخوانی ندارد. به عنوان مثال در فصل اول بازی پندمیک لگاسی ما با یک داستان بسیار کلیشهای از همهگیری بیماری طرف بودیم که رسما ارتباطی با روند بازی نداشت؛ از طرفی بازی پیشرفت میکرد و از طرف دیگر کارتهای بازی سعی میکردند تغییرات ایجاد شده از هر بازی به بازی بعد را با استفاده از پاراگرافهای داستانی، تماتیک کنند. حتی بازی Gloomhaven که به ماجراجویی و دنیای باز بودن معروف است، در بیشتر اوقات تنها با یک متن کوتاه، داستانی از ورود شما به یک ناحیه روایت میکند و سپس باید به روال سابق با تعدادی دشمن مبارزه کنید و آنها را شکست دهید.
بازیهایی نیز نظیر Time stories با وجود این که در ابتدا با داستانهای گیرا در کنار گیم پلی ساده، معنا دار و تماتیک به بازار آمدند، اما در ادامه از نظر داستانی بسیار ضعیف شدند و گویی ظرف خلاقیت آنها برای ادامهی این فرنچایزها به آخر رسید.
از طرفی در این بازیها سیستم ذخیرهی پیشرفت بازی معمولا پر از ایراد است. از آنجایی که برای نشان دادن تغییرات در بازی از برچسب و یا نوشتن روی اجزا بازی استفاده میکنیم، پس از مدتی صفحهی بازی بسیار شلوغ و گیج کننده میشود و کنده شدن تعدادی از برچسبها، پاک شدن نوشتهها و ناخوانا شدن یادداشتهای بازی در صورت جمع و پهن کردن آن امری کاملا قابل پیش بینی و آزار دهنده است که البته تنها در بازیهای لگاسی رخ میدهد. به این نکات اضافه شدن انبوهی از کارتها و اجزا جدید در طول روند بازی را هم بیافزایید که در صورت بهم ریختن آنها بین جمع کردن و چیدن مجدد بازی، شما را شدیدا گیج میکنند و اگر میز بازی شما به اندازهی کافی برای دسته بندی کردن این اجزا بزرگ نباشد ممکن است زمان زیادی را به اجبار صرف پیدا کردن تعدادی از اجزای به خصوص بازی بین انبوه محتویات روی میز کنید.
با تمام این اوصاف همچنان بازیهای یکبار مصرف در بالاترین رتبهها قرار میگیرند و امتیازات بسیار بالایی نیز دریافت میکنند و این ممکن است این سوال را پیش بیاورد که آیا برای منتقدان و مخاطبان نکات بالا بی اهمیت است؟
در واقع بی اهمیت نیست؛ متاسفانه جامعهی مخاطب بازیهای رومیزی بسیار کوچک است و به نسبت بازیهای رایانهای، سینما و… سرمایهی کمتری در آن جریان دارد و در این صنعت خبری از بنیادهای بزرگ بوردگیم و جشنوارههای پر بینندهی سالانه نیست. بنابراین عمدهی کسانی که در این زمینه به عنوان منتقد میشناسیم، صرفا بازیبازان قدیمیتر (و بعضا نه چندان قدیمی) و علاقهمندی هستند که عموما با آموزش و بررسیهای کلی بازیها در اینترنت با همکاری تعدادی از دوستانشان کار تولید محتوا در این زمینه را آغاز کردهاند و کم کم در دیدگاه مردم به عنوان مرجع بررسی بازی پذیرفته شدهاند. همین عدم وجود معیارهای ثابت و پذیرفته شده برای نقد بازیهای رومیزی موجب شده تا نکات مهمی در بررسی بازیها نادیده گرفته شوند و بازیهایی با وجود خلاقانه بودن و داشتن کیفیت مناسب محتوا، از نظرها پنهان بمانند و یا بازیهایی صرفا به خاطر تبلیغات زیاد و جنبهی زیبایی شناختی بصری بسیار مورد توجه قرار بگیرند.
خالی از لطف نیست که اشاره کنم بازی Gloomhaven قبل از آن که وارد بازار شود در رنکینگ به رتبه زیر ۱۰۰ دست یافت و این به معنی آن است که تعداد زیادی از منتقدان پیش از آن که بازی را تجربه کنند، امتیاز بسیار بالایی به بازی داده بودند و رسما چشم بسته آن را برتر از دهها هزار عنوان ثبت شدهی دیگر دانسته بودند؛ این خود ناشی از تبلیغات بسیار بالای این محصول بود که علاوه بر اثر گذاری بر نقدها، موجب شد تا فروش بالای آن پس از عرضه نیز تضمین شود.
برگهای برنده
هرچند که در این مطلب سعی کردیم تا بیشتر ایرادات و کاستیهایی از بازیهای یکبار مصرف که معمولا از نظر میافتند برشماریم، اما جنبههای مثبت بسیاری نیز در دل آنها نهفته است. ابتدا باید گفت که بعضی از این عناوین دارای داستان و گیم پلی قابل قبولی هستند که میتوانند تجربهی فوق العادهای از یک بازی را در اختیار شما قرار دهند. بیشتر این بازیها با وجود اینکه در سبک همکاری قرار دارند، اما روح همکاری در این بازیها قوی تر جلوه میکند؛ تصمیم هر فرد بر نتیجهی بازی اثر میگذارد و این اثر به دورهای بعدی بازی نیز منتقل خواهد شد و تا پایان بازی هر کاری که انجام میدهید سرنوشت بازی را به گونهای تغییر میدهد که راه بازگشتی ندارد. همین مسئله موجب شکل گیری اعتماد، رهبری و مشورت جدی میان بازیکنان میشود که تجربهی بسیار لذت بخشی را به همراه دارد. از طرف دیگر جنبهی نقش آفرینی و قرار گرفتن در دل داستان در کنار دوستانتان تنوع خوبی به برنامههای جمعی شما میدهد و میتواند بسیار خاطره انگیز باشد.
نتیجه گیری
در انتها باید گفت که با وجود تمام مزایا و معایب این عناوین، حضور این گونه بازیها در دنیای بازیهای رومیزی لازم است و باید بپذیریم که این دسته از بردگیمها به نوعی تازه اول راه هستند. هر سال عنوانهای جدیدی در این سبک میبینیم که در حال ارتقا کیفی نسبت به عناوین قدیمی تر هستند و احتمالا در سالهای آینده نیز این روند تکرار خواهد شد. همان گونه که فصل دوم پندمیک لگاسی بسیاری از ایرادات نسخهی اول را نداشت و با استفاده از مکانیزمهای جدید و خلاقانه توانسته بود یک بازی با کیفیت ارائه دهد. بنابراین شاید هنوز برای یک قضاوت کامل راجع به بازیهای یکبار مصرف بسیار زود است و باید حداقل چند سال دیگری برای ترقی و پختگی به آنها فرصت دهیم.